محل تبلیغات شما

حدودا سه سال و نیم پیش بود که با ۴۰ دقیقه تاخیر رسیدم دانشگاه. مسئول آموزش گفت: خانوم شما اینجا چی کار می کنی، الان باید سر کلاست باشی.

من هاج و واج و ذوق زده: کجاست کلاس؟

_آمفی ۱.

توی راهرو دنبال آمفی ۱ میگشتم و بعد از یک بار بالا پایین رفتن و نیافتن و پرسیدن رسیدم پشت در "آشوب". مادر و پدر ها هیجان زده از پنجره ی کوچک در چرم دوزی به داخلشان آمفی نگاه می کردند و من از لا به لاشان رفتم و نشستم روی صندلی های سبز. سر اولین کلاس رشته ی پزشکی. و این شروع داستان بود.

امسال بعد از ۷ ترم، با همه ی خوبی ها و اندک بدی ها، یک قدم جلوتر رفتیم. دیگر قرار نیست روی صندلی های سبز بشینیم و میان خواب و بیداری، لا به لای صفحات رمان و یا بین بازی کردن با موبایل، درس گوش بدهیم. الان باید بایستیم و دقیقا عین جوجه اردک پشت سر اینترن و اتند راه برویم و یک چشممان به دستشان باشد که چه می کنند و یک چشممان به دهانشان که چه می گویند.

الان نوبت تجربه ی اولین هایی از جنس دیگر است، اولین مریض، اولین شرح حال و اولین اتاق عمل. اولین باری که لباس چروک و گشاد در انواع طیف های رنگی سبز را به تن می کنی، با دمپایی های ده سایز بزرگتر آبی لخ لخ کنان درهای اتاق عمل رو باز می کنی و انتظار داری با صحنه ای مثل اتاق عمل های تمیز و بزرگ گریز آناتومی مواجه شوی، کسی جلو بیاید و دست های شسته شده و ضدعفونی شده ات را خشک کند، گان تنت کند و گره اش را پشت گردنت ببند و یک جفت لاتکس ۸ بیاندازد توی دستت، جوری که صدای کِشَش در کل اتاق طنین انداز شود ولی زهی خیال باطل. حقیقت مثال شتر است و خواب پنبه دانه. یک سوال میپرسند: شما کی هستین؟

من هاج و واج و ذوق زده: استاجر چشم!

_برو اون عقب وایسا، از این میز و تخت مریض یک متر فاصله بگیر.

و این جاست که به دروغ بودن هالیوود و تمام آن صحنه های رویاگونه ی گریز پی میبری و میفهمی که قرار است یک گوشه بایستی و اگر شانس با تو یار باشد و مانیتور سالم باشد، میتوانی عمل را از آنجا ببینی وگرنه باید از ورای تن استاد سرک بکشی بلکه ذره ای ببینی. البته گاها کارهای افتخار آمیز دیگری هم به جز ایستادن و نگاه کردن می کنی. مثلا من افتخار در اتاق عمل ریختن پماد آنتی بیوتیک در چشم بیمار در اولین اتاق عمل و بریدن چسب برای پانسمان چشم عمل کرده را هم داشته ام. لازم به ذکر است هر کسی این افتخارات را کسب نمی کند :)

ولی خب این ها را که نمی شود به آن پدر و‌مادر هایی که مشتاقانه پشت در "آشوب" ایستاده بودند بگویی. باید جوری بگویی که جوری ذوق کنند که انگار به تنهایی عمل قلب باز کرده ای!



من تقاضای ویدئو چک دارم!

توصیه های بهداشتی

از صندلی های سبز آشوب تا اتاق عمل سبز بوعلی

عمل ,های ,یک ,اتاق ,اولین ,ی ,اتاق عمل ,های سبز ,و یک ,صندلی های ,و واج

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ღدُختَرِ زِمِستوُنღ گردش دایره ی سرخ منطقه آزاد ماشین کنترلی دیوار رو اسپایدر با ارسال فوری و گارانتی تحویل threatagexmi همسفران لژیون دوازدهم قمیشــی مــــوزیک گروه پژوهشی جبهه مقاومت اسلامی شهرستان های کاشان و آران و بیدگل George's style