نه که فکر کنید شیکان پیکان کرده ام که بروم بر سر قراری و دیدن یاری، خیر! از آن جهت شعر اخوان شرح حال من است که خردآد و تیر پر حادثه شروع شده است. فصل نکبت بار امتحانات. و من در حال حاضر دلم می خواهد هر چیزی باشم جز یک دانشجوی ترم هفت پزشکی فلک زده و عین خر در گل مانده با چیف کامپلینت گوزپیچ مغزی!
مغزم هنگ کرده است، از تمام اصطاحات مدیکال و هیستولوژیکال به غایت متنفر شده ام. و مغز فراری شده از درسم به دنبال سوراخ موش می گردد تا آزادش بگذارم. در صفحات پینترست می چرخد. هزار و یک اسکرین شات از انواع و اقسام نقاشی ها میگیرد. و هی به خودش قول می دهد که بعد از امتحانات و زیر لب، جوری که خودش هم نشنود به این قول ها واهی و سراسر پوچ می خندد. می داند خرش ک از پل گذشت، امتحانات که تمام شد می نشیند روی تخت فیروزه اش و لش می کند.
ولی حالا، زیر فشار پدر درآر امتحانات، به دنبال مفر، فکر ای عجیب و غریب می کند. ایده های فضایی. ولی به غایت زیبا، دلنشین، روشن.
باشد که دست از این اوام بردارد و سر درس و مشقش بنشیند!
امتحانات ,قول ,حال ,یک ,تمام ,غایت ,به دنبال ,می کند ,امتحانات و ,به غایت ,واهی و
درباره این سایت